استاد شهریار از نگاه عمران صلاحی
شهریار حزن بودی خانه ات بیت الحزن
پادشاه قلعه ی خاموش روح خویشتن
شهر ویرانی سراسر خانه هایش سوخته
بادهای در به در چرخان و بردر حلقه زن
عمران صلاحی
عمران صلاحی
سرمایهی باغ های مینو این است
کمپانی صادرات لیمو این است
فنجان چو نهاد بر لب شیرینش
خندید که چای قند پهلو این است
می رود ارابه ی فرسوده ای - لنگان -
می کشد ارابه را اسبی نحیف و مردنی در شب
آن طرف، شهری غبارآلود
پشت گاری
سطلی آویزان
پر از خالی
خفته گاریچی، مگس ها این ور و آن ور
پشت گاری جمله ای:
"بر چشم بد لعنت"
از زنده یاد عمران صلاحی
به زمین و زمان بدهكاریم
هم به این، هم به آن بدهكاریم
به رضا قهوهچى كه ریزد چاى
دو عدد استكان بدهكاریم
به على ساربان كه معروف است
شتر كاروان بدهكاریم
شاخى از شاخهاى دیو سفید
به یل سیستان بدهكاریم
مثل فرخ لقا كه دارد خال
به امیرارسلان بدهكاریم
نیست ما را ستارهاى، اى دوست
كه به هفت آسمان بدهكاریم
مبلغى هم به بانك كارگران
شعبه طالقان بدهكاریم
این دوتا دیگ را و قالى را
به فلان و فلان بدهكاریم
دو عدد برگ خشك و خالى هم
ما به فصل خزان بدهكاریم
هم به تبریز و مشهد و اهواز
هم قم و اصفهان بدهكاریم!
به مجلات هفتگى، چندین
مطلب و داستان بدهكاریم
قلك بچهها به یغما رفت
ما به این كودكان بدهكاریم
مبلغى هم كرایه خانه به این
موجر بدزبان بدهكاریم
از : عمران صلاحی
:: بازدید از این مطلب : 684
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0